🔑آموختم
تلافی کردن از انرژی خودم می کاهد

🔑آموختم
گاهی از زیاد نزدیک شدن فراموش می شوی

🔑آموختم
تا با کفش کسی راه نرفتم راه رفتنش را قضاوت نکنم

🔑آموختم
گاهی برای بودن باید محو شد

🔑آموختم
دوست خوب پادشاه بی تاج و تختیست که بر دل حکومت میکند

🔑آموختم
از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنن ولی زیاد که باشم حیفم میکنند.
🔑آموختم
برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم.